اينايي که با موبايل بهشون زنگ ميزني و يهو قطع ميشه وسطش...بعد
دوباره زنگ ميزني
ميبيني اشغاله، ميفهمي اون داره تو رو ميگيره...بعد يه کم صبر ميکني
اون زنگ بزنه هيچ
خبري نميشه، ميفهمي اون زنگ زده ديده اشغاله فهميده تو داري زنگ
ميزني صبر کرده تو
زنگ بزني...بعد تو دوباره زنگ ميزني ميبيني اشغاله...ميفهمي صبرش
تموم شده و تصميم
گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر ميکني و .....همين طوري اين
داستان ادامه داره
مامان: پسرمون شام نخورد..خاک به سرم..حتمأ معتاد شده.. بابا: نه بابا
حتمأ بيرون يه چيزي
ختره تلفن دوست پسرش زنگ ميخوره برميداره جواب ميده يارو
ميپرسه:شما؟ دختره ميگه:من خواهرشم…شما؟؟؟ طرف ميگه:من
همين الان فهميدم مادرتم
بعضی وقتا سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی
بزنی… بعضی وقتا سکوت میکنی چون واقعا” حرفی واسه گفتن
نداری… گاه سکوت یه اعتراض … گاهی هم انتظار… اما بیشتر وقتا
سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی که تو وجودت
داری توصیف کنه! |
|
یه گوشه ی این دنیا ...
|
نظر یادتون نره عاشقا